فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه 1
فصل اول: مطالعات پایـه
1-1- تعریف و خاستگاه هنر 3
1-2- تاریخچه هنر 7
1-3- مبانی تاریخ هنر 7
1-3-1- سبک 7
1-3-2- پیکرنگاری 11
1-3-3- زمینه تاریخی 12
1-3-4- اثر هنری 12
1-3-5- در معماری 12
1-3-5-1- پلان 13
1-3-5-2- برش 13
1-3-5-3- نمای قائم 13
1-4- هنر و اقتصاد 15
1-5- تجزیه و تحلیل انواع هنرها و ارتباط آن ها با همدیگر 18
1-5-1- شکل 22
1-5-2- تکرار عینی 23
1-5-3- تکرار گسترده 27
1-5-4- تعادل و وحدت 27
1-5-5- تضاد 28
1-5-6- فرم و طرح صفحه 28
1-5-7- اصول طرح 30
1-5-8- بافت 31
1-5-9- حرکت 32
1-6- روانشناسی هنرمند 33
فصل دوم: مطالعات زمینـه
2-1- هدف از انتخاب موضوع 38
2-2- رسالت هنر 39
2-3- هدف هنر متعالی 39
2-4- هنر و صنعت 41
2-5- معماری ایرانی و اقلیمی هشتم 42
2-6- تأثیر عوامل اجتماعی بر هنر 44
2-7- کرمان 45
2-7-1- اهمیت تاریخ کرمان 45
2-7-2- مختصری از آثار باقی مانده در کرمان 46
2-7-3- اقلیم کرمان 48
2-7-4- هنر کرمان 50
2-7-4-1- قالی بافی 52
2-7-4-2- سفالگری 53
فصل سوم: مطالعات تطبیقی
3-1- خانه هنرمندان 56
3-2- مرکز آفرینش های هنری 60
3-3- فرهنگسرای نیاوران 63
3-4- موزه هنرهای معاصر 67
3-5- موزه فرش ایران 70
فصل چهارم: استانداردهای طراحی
فضاهای عملکردی و استاندارد مجموعه 74
4-1- فضاهای آموزشی 74
4-1-1- کلاس های تئوری 74
4-1-2- فضا های کارگاهی 75
4-1-2-1- کارگاه نقاشی 76
4-1-2-2- کارگاه نقاشی دیواری 77
4-1-2-3- کارگاه سفال 77
4-1-2-4- کارگاه مجسمه سازی 78
4-1-2-5- کارگاه صنایع دستی 78
4-2- فضاهای پژوهشی 79
4-2-1- سمعی بصری 79
4-2-2- مرکز کامپیوتر 80
4-2-3- سالن کنفرانس 80
4-2-4- کتابخانه 80
4-3- فضاهای نمایشگاهی 81
4-4- فضاهای اداری 82
4-5- فضاهای خدماتی رفاهی 82
4-6- برنامه فیزیکی 83
فصل پنجم: آنالیز سایت و طراحی 87
ضمائم و پیوست ها 97
منابع و مئاخذ..............................................................................................................105
1-1- تعريف و خاستگاه هنر
هنر چيست؟ آيا افيون روح بشر است؟ يا تجمل زندگي است؟ آيا بازيچه اي است كه طفلان خدا را به خود مشغول مي دارد و به سان لباس عيد، هر نوبهاري دگرگون مي شود و روح اين كودكان خداوند را از مسرتي عميق مي آكند؟ يا مضر، دام نامرئي زندگي است كه بر گردن بشر افتاده است و زندگي اين دام را تعبيه كرده است تا بشر را به خود بخواند و همواره او را وابسته و دلبسته خود نگاه دارد؟ . . . آيا يك نوع بيماري روحي است كه تغيير شكل يافته يا انعكاس زندگي است؟ آيا تقليد طبيعت است يا انعكاس درون هنرمند و يا شايد زندگي از دريچه چشم برگزيدگان است؟ و اما واقعاً هنر چيست؟
براي گشودن گره از مشكل تعريف هنر و چيستي آن به چند تعريف ارائه شده اشاره مي كنيم :
هنر كوششي است براي آفرينش صور لذت بخش و يا خلق زيبايي .
هنر عبارت است از انعكاس تجارب هرنسل ، طبق قواعد و شرايط زمان و مكان و يا به عبارت ديگر ، هنر ترجمان زندگي ، يا بيان زندگي از نقطه نظري خاص است .
هنر تقليد انعكاس صرف جهان و طبيعت است . يعني آيينه اي است كه به دست هنرمند پيش روي جهان ايستاده و آن را عيناً منعكس مي سازد .
هنر عبارت است از ضبط يا بيان زيبايي هايي كه ضمير هنرمند از جهان دريافته و از آن لذت برده است .
و . . .
مرحله خلق يا ايجاد يا ابداع ، مهمترين مراحل هنر است . دنيا و اشياء جهان در برابر حواس هنرمند قرار گرفته است . از هر نغمه اي ، از نظر اندازي ، از هر رنگ و شكلي ، از هر حركت و تاثير و تاثري فرياد تمنا بلند است كه «مارا جاودان ساز» . حالتي خاص در برابر جهان و اشياء جهان به هنرمند دست مي دهد .
پس هنر ، خلق خود را بيشتر مرهون هنرمند است كه در زمان معين در اوضاع و شرايط خاص محيط ، زندگي مي كند . طبيعت ، خود به تنهايي گره اي از كار هنرمند نمي گشايد، هر چند هنرمند نيز به نوبه خويش دور مانده از طبيعت و جهان و زندگي ، كاري از پيش نمي برد .
اما در مرحله خلق هنري ، ديد خاص هنرمند ، حتي از موضوع و «بدل» نيز مهم تر است . زيرا همين ديد خاص است كه باعث مي شود درباره موضوع واحد ، از هر زباني سخني تزه و غير مكرر بشنويم . در حقيقت فرق ميان طبيعت با هنر در اين است كه طبيعت آن چه را دارد بي محابا و به رايگان در معرض نمايش قرار مي دهد ، به همه چيز نظر يكسان دارد و بي اعتنا است . آفتاب نور خود را به سان نورافكني كه در صحنة تماشاخانه اي به كار مي رود مخصوصاً متوجه قهرمان ها ، آمرزيده ها يا نفرين شده ها نمي كند .
در تاريخ هنر و در علم زيبايي شناسي ، صرفاً از هنرهاي زيبا و ظريف بحث مي شود كه هدف آن ها زيبايي است. اما هنرهاي مفيد كه از آنها فايده اي و سودي منظور است و زيبايي هاي آن ها دردرجه دوم اهميت قرار دارد و بدان نسبت است كه از فايده نكاهد – چندان مورد توجه قرار نمي گيرد . هنرهاي مفيد را ميتوان صنعت نام نهاد .
هنرهاي زيبا را معمولاً به دو دسته تقسيم مي كنند هنرهايي مانند شعر، موسيقي، نقاشي، معماري و رقص را جزء هنرهاي زيبا به شمار آورد .
1- هنرهاي پلاستيك كه مربوط به قوه باصره اند ، مانند نقاشي – معماري – حجاري – رقص – سينما – تاتر .
2- هنرهاي فونه تيك كه مربوط به سامعه اند و شامل شعر و موسيقي و ادبيات هستند .
البته تقسيم بندي فوق قطعي نيست چون در حقيقت بيشتر هنرها ، در آن واحد ، مربوط به هر دو حس سامعه و بصره مي گردند .
تعريف هنر بطور كلي، بر هر يك از هنرها با جزئي تغيير قابل انطباق است . چنانكه مي توان گفت هنر ادبيات و شعر ، هنر خلق زيبايي به وسيله كلمات است . هنر موسيقي خلق زيبايي به وسيله اصوات است و شايد جزء كهن ترين هنرها از ميان هنرهاي هفتگانه باشد و هنر نقاشي خلق زيبايي به مدد خطوط و رنگهاي متناسب است . حجاري و معماري و مجسمه سازي نيز هنر خلق زيبايي در احجام است . اما شرايط اين تعريف اين است كه حالت و احساس خاصي كه گفته شد ، در اثر هنري بدرخشد و به بيننده و شنونده منتقل گردد و همين حالت و احساس است كه هنرها را از آثار مشابه آن ها ممتاز مي سازد . ساختمان معابد و كليساها و مساجد ، اهرام مصر ، قبر سرباز گمنام و بناهايي از اين قبيل ، مبين احساساتي از قبيل عظمت ، ترحم ، عدالت ، راز مرگ ، احترام به كشته شدگان گمنام است و همين حالات خاص ، معماري را جزء هنرهاي زيبا قرار مي دهد و با اين حالات است كه معماري هنري ، از ساختمان خانه هاي ارزان قيمت مثلاً امتياز مي يابد .
سرآمد همه هنرها تاتر است كه از تلفيق و تركيب هم آهنگ هنرهاي ديگر بوجود مي آيد . يعني معماري و حجاري و نقاشي و ادبيات و غالباً موسيقي را به خدمت مي گيرد . سينما و باله و اپرا نيز از هنرهاي تركيبي و پيچيده اند . نهايت در سينما جنبه فن و صنعت (تكنيك) به همان اندازه جنبه هنري ارزش دارد مهم است .
سفالگري نيز هم ساده ترين و هم جزو دشوارترين هنرهاست . ساده ترين از آن جهت كه بدوي ترين هنرهاست ، ودشوارترين از آن جهت كه انتزاعي ترين هنرهاست . از لحاظ تاريخي نيز در شمار قديمي ترين هنرها قرار دارد . سفالگري هنر خالص است . هنري است كه از قيد هر گونه غرض تقليد كردن آزاد است . پيكر سازي ، كه سفالگري بيش از هر چيزي به آن مربوط است، از ابتدا غرض تقليدي داشته است ، و شايد به همان اندازه كه چنين غرضي داشته كمتر از سفالگري تجلي آزادانة اراده معطوف به صورت بوده است . سفالگري انتزاعي ترين جوهر هنرهاي تجسمي است .
عنوان صفحه
مقدمه 1
فصل اول: مطالعات پایـه
1-1- تعریف و خاستگاه هنر 3
1-2- تاریخچه هنر 7
1-3- مبانی تاریخ هنر 7
1-3-1- سبک 7
1-3-2- پیکرنگاری 11
1-3-3- زمینه تاریخی 12
1-3-4- اثر هنری 12
1-3-5- در معماری 12
1-3-5-1- پلان 13
1-3-5-2- برش 13
1-3-5-3- نمای قائم 13
1-4- هنر و اقتصاد 15
1-5- تجزیه و تحلیل انواع هنرها و ارتباط آن ها با همدیگر 18
1-5-1- شکل 22
1-5-2- تکرار عینی 23
1-5-3- تکرار گسترده 27
1-5-4- تعادل و وحدت 27
1-5-5- تضاد 28
1-5-6- فرم و طرح صفحه 28
1-5-7- اصول طرح 30
1-5-8- بافت 31
1-5-9- حرکت 32
1-6- روانشناسی هنرمند 33
فصل دوم: مطالعات زمینـه
2-1- هدف از انتخاب موضوع 38
2-2- رسالت هنر 39
2-3- هدف هنر متعالی 39
2-4- هنر و صنعت 41
2-5- معماری ایرانی و اقلیمی هشتم 42
2-6- تأثیر عوامل اجتماعی بر هنر 44
2-7- کرمان 45
2-7-1- اهمیت تاریخ کرمان 45
2-7-2- مختصری از آثار باقی مانده در کرمان 46
2-7-3- اقلیم کرمان 48
2-7-4- هنر کرمان 50
2-7-4-1- قالی بافی 52
2-7-4-2- سفالگری 53
فصل سوم: مطالعات تطبیقی
3-1- خانه هنرمندان 56
3-2- مرکز آفرینش های هنری 60
3-3- فرهنگسرای نیاوران 63
3-4- موزه هنرهای معاصر 67
3-5- موزه فرش ایران 70
فصل چهارم: استانداردهای طراحی
فضاهای عملکردی و استاندارد مجموعه 74
4-1- فضاهای آموزشی 74
4-1-1- کلاس های تئوری 74
4-1-2- فضا های کارگاهی 75
4-1-2-1- کارگاه نقاشی 76
4-1-2-2- کارگاه نقاشی دیواری 77
4-1-2-3- کارگاه سفال 77
4-1-2-4- کارگاه مجسمه سازی 78
4-1-2-5- کارگاه صنایع دستی 78
4-2- فضاهای پژوهشی 79
4-2-1- سمعی بصری 79
4-2-2- مرکز کامپیوتر 80
4-2-3- سالن کنفرانس 80
4-2-4- کتابخانه 80
4-3- فضاهای نمایشگاهی 81
4-4- فضاهای اداری 82
4-5- فضاهای خدماتی رفاهی 82
4-6- برنامه فیزیکی 83
فصل پنجم: آنالیز سایت و طراحی 87
ضمائم و پیوست ها 97
منابع و مئاخذ..............................................................................................................105
1-1- تعريف و خاستگاه هنر
هنر چيست؟ آيا افيون روح بشر است؟ يا تجمل زندگي است؟ آيا بازيچه اي است كه طفلان خدا را به خود مشغول مي دارد و به سان لباس عيد، هر نوبهاري دگرگون مي شود و روح اين كودكان خداوند را از مسرتي عميق مي آكند؟ يا مضر، دام نامرئي زندگي است كه بر گردن بشر افتاده است و زندگي اين دام را تعبيه كرده است تا بشر را به خود بخواند و همواره او را وابسته و دلبسته خود نگاه دارد؟ . . . آيا يك نوع بيماري روحي است كه تغيير شكل يافته يا انعكاس زندگي است؟ آيا تقليد طبيعت است يا انعكاس درون هنرمند و يا شايد زندگي از دريچه چشم برگزيدگان است؟ و اما واقعاً هنر چيست؟
براي گشودن گره از مشكل تعريف هنر و چيستي آن به چند تعريف ارائه شده اشاره مي كنيم :
هنر كوششي است براي آفرينش صور لذت بخش و يا خلق زيبايي .
هنر عبارت است از انعكاس تجارب هرنسل ، طبق قواعد و شرايط زمان و مكان و يا به عبارت ديگر ، هنر ترجمان زندگي ، يا بيان زندگي از نقطه نظري خاص است .
هنر تقليد انعكاس صرف جهان و طبيعت است . يعني آيينه اي است كه به دست هنرمند پيش روي جهان ايستاده و آن را عيناً منعكس مي سازد .
هنر عبارت است از ضبط يا بيان زيبايي هايي كه ضمير هنرمند از جهان دريافته و از آن لذت برده است .
و . . .
مرحله خلق يا ايجاد يا ابداع ، مهمترين مراحل هنر است . دنيا و اشياء جهان در برابر حواس هنرمند قرار گرفته است . از هر نغمه اي ، از نظر اندازي ، از هر رنگ و شكلي ، از هر حركت و تاثير و تاثري فرياد تمنا بلند است كه «مارا جاودان ساز» . حالتي خاص در برابر جهان و اشياء جهان به هنرمند دست مي دهد .
پس هنر ، خلق خود را بيشتر مرهون هنرمند است كه در زمان معين در اوضاع و شرايط خاص محيط ، زندگي مي كند . طبيعت ، خود به تنهايي گره اي از كار هنرمند نمي گشايد، هر چند هنرمند نيز به نوبه خويش دور مانده از طبيعت و جهان و زندگي ، كاري از پيش نمي برد .
اما در مرحله خلق هنري ، ديد خاص هنرمند ، حتي از موضوع و «بدل» نيز مهم تر است . زيرا همين ديد خاص است كه باعث مي شود درباره موضوع واحد ، از هر زباني سخني تزه و غير مكرر بشنويم . در حقيقت فرق ميان طبيعت با هنر در اين است كه طبيعت آن چه را دارد بي محابا و به رايگان در معرض نمايش قرار مي دهد ، به همه چيز نظر يكسان دارد و بي اعتنا است . آفتاب نور خود را به سان نورافكني كه در صحنة تماشاخانه اي به كار مي رود مخصوصاً متوجه قهرمان ها ، آمرزيده ها يا نفرين شده ها نمي كند .
در تاريخ هنر و در علم زيبايي شناسي ، صرفاً از هنرهاي زيبا و ظريف بحث مي شود كه هدف آن ها زيبايي است. اما هنرهاي مفيد كه از آنها فايده اي و سودي منظور است و زيبايي هاي آن ها دردرجه دوم اهميت قرار دارد و بدان نسبت است كه از فايده نكاهد – چندان مورد توجه قرار نمي گيرد . هنرهاي مفيد را ميتوان صنعت نام نهاد .
هنرهاي زيبا را معمولاً به دو دسته تقسيم مي كنند هنرهايي مانند شعر، موسيقي، نقاشي، معماري و رقص را جزء هنرهاي زيبا به شمار آورد .
1- هنرهاي پلاستيك كه مربوط به قوه باصره اند ، مانند نقاشي – معماري – حجاري – رقص – سينما – تاتر .
2- هنرهاي فونه تيك كه مربوط به سامعه اند و شامل شعر و موسيقي و ادبيات هستند .
البته تقسيم بندي فوق قطعي نيست چون در حقيقت بيشتر هنرها ، در آن واحد ، مربوط به هر دو حس سامعه و بصره مي گردند .
تعريف هنر بطور كلي، بر هر يك از هنرها با جزئي تغيير قابل انطباق است . چنانكه مي توان گفت هنر ادبيات و شعر ، هنر خلق زيبايي به وسيله كلمات است . هنر موسيقي خلق زيبايي به وسيله اصوات است و شايد جزء كهن ترين هنرها از ميان هنرهاي هفتگانه باشد و هنر نقاشي خلق زيبايي به مدد خطوط و رنگهاي متناسب است . حجاري و معماري و مجسمه سازي نيز هنر خلق زيبايي در احجام است . اما شرايط اين تعريف اين است كه حالت و احساس خاصي كه گفته شد ، در اثر هنري بدرخشد و به بيننده و شنونده منتقل گردد و همين حالت و احساس است كه هنرها را از آثار مشابه آن ها ممتاز مي سازد . ساختمان معابد و كليساها و مساجد ، اهرام مصر ، قبر سرباز گمنام و بناهايي از اين قبيل ، مبين احساساتي از قبيل عظمت ، ترحم ، عدالت ، راز مرگ ، احترام به كشته شدگان گمنام است و همين حالات خاص ، معماري را جزء هنرهاي زيبا قرار مي دهد و با اين حالات است كه معماري هنري ، از ساختمان خانه هاي ارزان قيمت مثلاً امتياز مي يابد .
سرآمد همه هنرها تاتر است كه از تلفيق و تركيب هم آهنگ هنرهاي ديگر بوجود مي آيد . يعني معماري و حجاري و نقاشي و ادبيات و غالباً موسيقي را به خدمت مي گيرد . سينما و باله و اپرا نيز از هنرهاي تركيبي و پيچيده اند . نهايت در سينما جنبه فن و صنعت (تكنيك) به همان اندازه جنبه هنري ارزش دارد مهم است .
سفالگري نيز هم ساده ترين و هم جزو دشوارترين هنرهاست . ساده ترين از آن جهت كه بدوي ترين هنرهاست ، ودشوارترين از آن جهت كه انتزاعي ترين هنرهاست . از لحاظ تاريخي نيز در شمار قديمي ترين هنرها قرار دارد . سفالگري هنر خالص است . هنري است كه از قيد هر گونه غرض تقليد كردن آزاد است . پيكر سازي ، كه سفالگري بيش از هر چيزي به آن مربوط است، از ابتدا غرض تقليدي داشته است ، و شايد به همان اندازه كه چنين غرضي داشته كمتر از سفالگري تجلي آزادانة اراده معطوف به صورت بوده است . سفالگري انتزاعي ترين جوهر هنرهاي تجسمي است .