لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 48 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق تعهد زناشویی
در اين فصل مباحث نظري مربوط به تعهد زناشويي، ابعاد تعهد زناشويي، نظريههاي مرتبط با تعهد زناشويي، صميميت زناشويي، ابعاد صميمت زناشويي، مراحل صميمت، نظريهها و مدلهاي مرتبط با صميمت زناشويي، تاريخچه نگرش نسبت به تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان، انتظارات زناشويي، نظريههاي مرتبط با انتظارات زناشويي، آموزش و تربيت جنسي و سپس تحقيقات مرتبط با موضوع پژوهش ارائه ميشود.
2-1 قسمت اول: تعهد زناشويي
2-1-1 ماهيت و مفهوم تعهد زناشويي
مفهوم «تعهد زناشويي» که در گذشته گاهي به عنوان يک موضوع جالب مطرح بود، اخيراً در همه حوزههاي مطالعاتي خانواده و ازدواج، توجه زيادي به آن معطوف گرديده است. فقدان تعاريف دقيق، مقياسها و روشهاي ارزيابي شفاف و مدلهاي نظري جامع، پراکندگي در برداشت و ادراک از مفهوم تعهد در ازدواج را موجب شده است. براين اساس، نه تنها تعداد مطالعاتي که مستقيماً در ارتباط با تعهد زناشويي و ابعاد آن ميباشد، به طور قابل ملاحظهاي افزايش يافته، بلکه در اغلب مطالعاتي که تأکيد اصلي آنها بر تعهد زناشويي نبوده نيز به عنوان يک متغير مهم در حفظ و تداوم زندگي زناشويي مد نظر قرار گرفته است. هارمون (2005)، آماتو (2004) معتقد است که تعهد زناشويي به اين معني است که زوجين تا چه حد براي روابط زناشويي خود ارزش قائل هستند و چه قدر براي حفظ و تداوم ازدواجشان انگيزه دارند. تعهد معنايش اين است که فرد همسرش را دوست ميدارد، به او وفادار است و از همسر ديگري به هر شکل و شمايل که باشد، اجتناب ميکند (کلارک، ترجمه قراچهداغي، 1388). به طور کلي، مطالعات پيرامون مفهوم تعهد در ازدواج از دهه 1990 آغاز شد و پژوهشگران از طريق ارائه مدلها و نظريههاي مختلف، به مفهوم سازي و تبيين آن پرداختند.
قديميترين مدل تعهد زناشويي توسط رسبالت- Rusbult
(1980) تحت عنوان «مدل سرمايه گذاري- Investment Model
» مطرح شد. مطابق با اين مدل، تعهد زوجين نسبت به يکديگر به سه فاکتور به هم مرتبط بستگي دارد. اين فاکتورها عبارتند از: رضايت از رابطه زناشويي، سرمايهگذاري در رابطه زناشويي و جايگزينهاي رابطه زناشويي. به عبارت ديگر، رسبالت معتقد است که يک همسر زماني به ازدواج خود متعهد خواهد بود که از شريکش راضي باشد، در رابطه اش سرمايه گذاريهاي زيادي انجام داده باشد و جايگزينهاي مناسب ديگري در اختيار نداشته باشد.
مک دونالد- Mc donald
(1981) با ارائه مدل ديگري از تعهد زناشويي، آن را به دو نوع، تعهد نسبت به ازدواج و تعهد نسبت به همسر تقسيم نمود. تعهد نسبت به ازدواج، تعهد به رابطه زناشويي است، درون يک نهاد مقدس که بر اعتقادات و اصول اخلاقي مبتني ميباشد. تعهد نسبت به همسر، تعهد به يک فرد خاص به عنوان شريک رابطه زناشويي است که اين نوع تعهد بر فداکاري و از خود گذشتگي شخصي مبتني ميباشد.
کوئين- Quinn
(1982) از طريق مصاحبههاي طولاني مدتي که با صدها زوج انجام داد، توانست يک مدل سه وجهي از تعهد زناشويي ارائه نمايد که عبارتند از: ضمانت (قول دادن به همسر)، فداکاري (ازخودگذشتگي براي همسر) و وابستگي (احساس اجباربراي تدوام رابطه).
استرنبرگ (1984، 1986، 1988، 1997) نظريه مثلث عشق- Triangular Theory of Love
را ارائه نمود. مطابق با اين نظريه، تعهد زناشويي به عنوان يکي از مؤلفههاي سه گانه عشق، در رأس سمت راست مثلث مطرح شده است و به تصميمگيري زوجين در مورد اقامت كردن و در كنار همديگر بودن اشاره دارد كه در شكل كوتاه مدت، رابطه با يك شريك معين و در شكل بلند مدت، عاملي براي حفظ تداوم و بقاي روابط عاشقانه ميباشد (به نقل از قمراني و عباسي موليد، 1387). اسونسون و تراهاگ- Swensen & Trahaug
(1985) بيان داشتند که براي تداوم زندگي زناشويي دو نوع تعهد لازم است:
تعهد ذاتي و تعهد ابزاري. تعهد ذاتي يا شخصي به عوامل دروني تداوم بخش در رابطه زناشويي اطلاق ميشود، در حالي که تعهد ابزاري به عوامل و فاکتورهاي بيروني که باعث تداوم ازدواج ميشوند، اشاره دارد.
گالتز و لارسون- Golts & Larson
(1989) از طريق تحليل فاکتورهاي تأثير گذار برتعهد زناشويي، دو نوع تعهد را شناسايي و مطرح کردند. اولين نوع تعهد، تعهد شخصي است که به دليل وجود جذابيت رابطه و همسر به تداوم رابطه مشترک کمک ميکند و دومين نوع تعهد، تعهد ساختاري است که بدون توجه به عوامل شخصي ودروني بلکه به دلايل بيروني و فرا فردي باعث تداوم ازدواج ميشود. آرتيگا- Artega
(1991) از نتايج بدست آمده طي بررسيهاي سالهاي آغازين ازدواج استفاده نمود و توانست با تحليل اين نتايج، سه نوع تعهد را در روابط زناشويي شناسايي نمايد. اين سه نوع تعهد تحت عناوين، تعهد بين فردي (عشق و علاقه به تداوم رابطه)، تعهد شخصي (اعتقادات و تقيدات اخلاقي به حفظ رابطه) و تعهد اجتماعي (محدوديتها و موانع موجود براي ترک رابطه) مطرح شده است (به نقل از استرچمن و گابل- Strachman & Gable
، 2006).
جانسون- Johnson
(1973، 1982، 1991، 1999) مدل جامعي را ارائه نمود كه در آن تعهد زناشويي به صورت سه نوع مستقل، تعهد شخصي، تعهد اخلاقي و تعهد ساختاري مطرح شده است. تعهد شخصي به معني علاقه و تمايل فرد براي تداوم رابطه زناشويي است. تعهد اخلاقي بيانگر وفاداري اخلاقي فرد به تداوم رابطه است وتعهد ساختاري نيز به موانع و محدوديتهاي موجود در ترك يك رابطه و احساس اجبار به تداوم آن رابطه اشاره دارد.
استنلي و مارکمن- Stanely & Markman
(1992) در يک تلاش جهت توسعه يک مدل معتبر از تعهد زناشويي، آن را مشتمل بر دو مؤلفه دانستند: از خود گذشتگي و فداكاري براي همسر و ناتواني در ترک رابطه زناشويي. کايزر- Kayser
(1993) نيز در يک پژوهش، تعهد زناشويي را به دو نوع تعهد نسبت به همسر و تعهد نهادي تقسيم نمود. مطابق با اين مدل، تعهد نسبت به همسر باعث ميشود که فرد در ازدواجش، سطح بالايي از عشق و رضايت را حفظ نمايد، در
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 48 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق تعهد زناشویی
در اين فصل مباحث نظري مربوط به تعهد زناشويي، ابعاد تعهد زناشويي، نظريههاي مرتبط با تعهد زناشويي، صميميت زناشويي، ابعاد صميمت زناشويي، مراحل صميمت، نظريهها و مدلهاي مرتبط با صميمت زناشويي، تاريخچه نگرش نسبت به تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان، انتظارات زناشويي، نظريههاي مرتبط با انتظارات زناشويي، آموزش و تربيت جنسي و سپس تحقيقات مرتبط با موضوع پژوهش ارائه ميشود.
2-1 قسمت اول: تعهد زناشويي
2-1-1 ماهيت و مفهوم تعهد زناشويي
مفهوم «تعهد زناشويي» که در گذشته گاهي به عنوان يک موضوع جالب مطرح بود، اخيراً در همه حوزههاي مطالعاتي خانواده و ازدواج، توجه زيادي به آن معطوف گرديده است. فقدان تعاريف دقيق، مقياسها و روشهاي ارزيابي شفاف و مدلهاي نظري جامع، پراکندگي در برداشت و ادراک از مفهوم تعهد در ازدواج را موجب شده است. براين اساس، نه تنها تعداد مطالعاتي که مستقيماً در ارتباط با تعهد زناشويي و ابعاد آن ميباشد، به طور قابل ملاحظهاي افزايش يافته، بلکه در اغلب مطالعاتي که تأکيد اصلي آنها بر تعهد زناشويي نبوده نيز به عنوان يک متغير مهم در حفظ و تداوم زندگي زناشويي مد نظر قرار گرفته است. هارمون (2005)، آماتو (2004) معتقد است که تعهد زناشويي به اين معني است که زوجين تا چه حد براي روابط زناشويي خود ارزش قائل هستند و چه قدر براي حفظ و تداوم ازدواجشان انگيزه دارند. تعهد معنايش اين است که فرد همسرش را دوست ميدارد، به او وفادار است و از همسر ديگري به هر شکل و شمايل که باشد، اجتناب ميکند (کلارک، ترجمه قراچهداغي، 1388). به طور کلي، مطالعات پيرامون مفهوم تعهد در ازدواج از دهه 1990 آغاز شد و پژوهشگران از طريق ارائه مدلها و نظريههاي مختلف، به مفهوم سازي و تبيين آن پرداختند.
قديميترين مدل تعهد زناشويي توسط رسبالت- Rusbult
(1980) تحت عنوان «مدل سرمايه گذاري- Investment Model
» مطرح شد. مطابق با اين مدل، تعهد زوجين نسبت به يکديگر به سه فاکتور به هم مرتبط بستگي دارد. اين فاکتورها عبارتند از: رضايت از رابطه زناشويي، سرمايهگذاري در رابطه زناشويي و جايگزينهاي رابطه زناشويي. به عبارت ديگر، رسبالت معتقد است که يک همسر زماني به ازدواج خود متعهد خواهد بود که از شريکش راضي باشد، در رابطه اش سرمايه گذاريهاي زيادي انجام داده باشد و جايگزينهاي مناسب ديگري در اختيار نداشته باشد.
مک دونالد- Mc donald
(1981) با ارائه مدل ديگري از تعهد زناشويي، آن را به دو نوع، تعهد نسبت به ازدواج و تعهد نسبت به همسر تقسيم نمود. تعهد نسبت به ازدواج، تعهد به رابطه زناشويي است، درون يک نهاد مقدس که بر اعتقادات و اصول اخلاقي مبتني ميباشد. تعهد نسبت به همسر، تعهد به يک فرد خاص به عنوان شريک رابطه زناشويي است که اين نوع تعهد بر فداکاري و از خود گذشتگي شخصي مبتني ميباشد.
کوئين- Quinn
(1982) از طريق مصاحبههاي طولاني مدتي که با صدها زوج انجام داد، توانست يک مدل سه وجهي از تعهد زناشويي ارائه نمايد که عبارتند از: ضمانت (قول دادن به همسر)، فداکاري (ازخودگذشتگي براي همسر) و وابستگي (احساس اجباربراي تدوام رابطه).
استرنبرگ (1984، 1986، 1988، 1997) نظريه مثلث عشق- Triangular Theory of Love
را ارائه نمود. مطابق با اين نظريه، تعهد زناشويي به عنوان يکي از مؤلفههاي سه گانه عشق، در رأس سمت راست مثلث مطرح شده است و به تصميمگيري زوجين در مورد اقامت كردن و در كنار همديگر بودن اشاره دارد كه در شكل كوتاه مدت، رابطه با يك شريك معين و در شكل بلند مدت، عاملي براي حفظ تداوم و بقاي روابط عاشقانه ميباشد (به نقل از قمراني و عباسي موليد، 1387). اسونسون و تراهاگ- Swensen & Trahaug
(1985) بيان داشتند که براي تداوم زندگي زناشويي دو نوع تعهد لازم است:
تعهد ذاتي و تعهد ابزاري. تعهد ذاتي يا شخصي به عوامل دروني تداوم بخش در رابطه زناشويي اطلاق ميشود، در حالي که تعهد ابزاري به عوامل و فاکتورهاي بيروني که باعث تداوم ازدواج ميشوند، اشاره دارد.
گالتز و لارسون- Golts & Larson
(1989) از طريق تحليل فاکتورهاي تأثير گذار برتعهد زناشويي، دو نوع تعهد را شناسايي و مطرح کردند. اولين نوع تعهد، تعهد شخصي است که به دليل وجود جذابيت رابطه و همسر به تداوم رابطه مشترک کمک ميکند و دومين نوع تعهد، تعهد ساختاري است که بدون توجه به عوامل شخصي ودروني بلکه به دلايل بيروني و فرا فردي باعث تداوم ازدواج ميشود. آرتيگا- Artega
(1991) از نتايج بدست آمده طي بررسيهاي سالهاي آغازين ازدواج استفاده نمود و توانست با تحليل اين نتايج، سه نوع تعهد را در روابط زناشويي شناسايي نمايد. اين سه نوع تعهد تحت عناوين، تعهد بين فردي (عشق و علاقه به تداوم رابطه)، تعهد شخصي (اعتقادات و تقيدات اخلاقي به حفظ رابطه) و تعهد اجتماعي (محدوديتها و موانع موجود براي ترک رابطه) مطرح شده است (به نقل از استرچمن و گابل- Strachman & Gable
، 2006).
جانسون- Johnson
(1973، 1982، 1991، 1999) مدل جامعي را ارائه نمود كه در آن تعهد زناشويي به صورت سه نوع مستقل، تعهد شخصي، تعهد اخلاقي و تعهد ساختاري مطرح شده است. تعهد شخصي به معني علاقه و تمايل فرد براي تداوم رابطه زناشويي است. تعهد اخلاقي بيانگر وفاداري اخلاقي فرد به تداوم رابطه است وتعهد ساختاري نيز به موانع و محدوديتهاي موجود در ترك يك رابطه و احساس اجبار به تداوم آن رابطه اشاره دارد.
استنلي و مارکمن- Stanely & Markman
(1992) در يک تلاش جهت توسعه يک مدل معتبر از تعهد زناشويي، آن را مشتمل بر دو مؤلفه دانستند: از خود گذشتگي و فداكاري براي همسر و ناتواني در ترک رابطه زناشويي. کايزر- Kayser
(1993) نيز در يک پژوهش، تعهد زناشويي را به دو نوع تعهد نسبت به همسر و تعهد نهادي تقسيم نمود. مطابق با اين مدل، تعهد نسبت به همسر باعث ميشود که فرد در ازدواجش، سطح بالايي از عشق و رضايت را حفظ نمايد، در