لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق هوش هیجانی وشادکامی
ادبیات تحقیق
1-2هوش هیجانی وشادکامی
تا نزدیک به صد سال پس از ظهور علم روانشناسی، روانشناسها وقتی که از هوش» حرف میزدند، منظورشان هوش منطقی بود. آنها روز به روز، تستهای هوششان را پیشرفتهتر میکردند تا چیزی که به عنوان IQ (بهره
هوشی) از آن در میآوردند، دقیقتر و دقیقتر باشد. آنها میگفتند که هر چه بهره هوشی بالاتری داشته باشید، موفّقیت بالاتری کسب میکنید؛ امّا تجربه عموم مردم، چیزهای دیگری میگفت. IQ در بهترین حالت، میتوانست موفّقیت تحصیلی یک نفر را تضمین کند. چه قدر آدم، دور و بر ما هستند که بهره هوشی چندان بالایی ندارند، امّا بسیار آدمهای موفّقی هستند! آنها از چه هوشی برای پیش بردن کارهایشان استفاده میکنند؟ این سؤالی بود که در نهایت، در دهه 1990 میلادی، ذهن روانشناسان آن طرف آبی را هم مشغول خودش کرد. پیتر سالووی،1 اوّلین نفری بود که اصطلاح هوش هیجانی» (EQ)2 را برای ویژگی این آدمها به کار برد؛ اصطلاحی که رابطه تنگاتنگی با شادکامی» و خوشبینی» داشت.
1-1-2هوش هیجانی
"نمیتوانم بگویم نه… دیگه خسته شدم … هیچ چیز آنگونه که من میخواهم پیش نمی رود… دیگر نمیتوانم به هیچ چیز خوشبین باشم… نمیفهمم چه احساسی دارم… اصلا از خودم و زندگیام راضی نیستم…".
شاید در مکالمات روزمره از دوستان، همکاران و حتی اعضای خانواده خود عباراتی نظیر آنچه در بالا ذکر شد، زیاد شنیده باشید. احتمالا با افراد زیادی روبرو
شدهاید که خیلی زود از مسایل زندگی آزرده و یا سرخورده میشوند و کاملا مایوسانه دست از تلاش میکشند و سعی در کنارهگیری میکنند و یا کنج انزوا میگزینند؛ و نقطه مقابل آن، کسانی را دیدهاید که علیرغم مشکلات زیادی که پیش رو دارند، با انرژی و خوشبینی همچنان امیدوار حرکت میکنند و از زندگی خود نهایت رضایت را دارند.
آیا تاکنون به این فکر کردهاید که علت این همه تفاوت چیست؟ چرا برخی از افراد، این چنین شکننده و آسیبپذیرند و عدهای دیگر تا این حد مقاوم؟ چرا گروهی به راحتی در اجتماع حضور مییابند و از شرکت در جمع لذت میبرند و گروهی دیگر به خاطر تجربههای بد خود از برخوردها یا صحبتهای آزارنده دیگران، از جمع کناره میگیرند و برای کسب آرامش بیشتر به خلوت پناه میبرند. چرا برخی افراد با مسائل، راحت و خوشبینانه برخورد میکنند و برخی دیگر با تجربه کوچکترین مشکل یا مساله، خود را بدبختترین و کمشانسترین موجود روی زمین قلمداد میکنند که همیشه محکوم به رنج کشیدن هستند؟
از مباحثی که در روانشناسی مورد توجه قرار گرفت، بررسی علت این تفاوتها بود. روانشناسان در پیگیری این تفاوتها به دنبال یک ظرفیت و قابلیت روانی قابل
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق هوش هیجانی وشادکامی
ادبیات تحقیق
1-2هوش هیجانی وشادکامی
تا نزدیک به صد سال پس از ظهور علم روانشناسی، روانشناسها وقتی که از هوش» حرف میزدند، منظورشان هوش منطقی بود. آنها روز به روز، تستهای هوششان را پیشرفتهتر میکردند تا چیزی که به عنوان IQ (بهره
هوشی) از آن در میآوردند، دقیقتر و دقیقتر باشد. آنها میگفتند که هر چه بهره هوشی بالاتری داشته باشید، موفّقیت بالاتری کسب میکنید؛ امّا تجربه عموم مردم، چیزهای دیگری میگفت. IQ در بهترین حالت، میتوانست موفّقیت تحصیلی یک نفر را تضمین کند. چه قدر آدم، دور و بر ما هستند که بهره هوشی چندان بالایی ندارند، امّا بسیار آدمهای موفّقی هستند! آنها از چه هوشی برای پیش بردن کارهایشان استفاده میکنند؟ این سؤالی بود که در نهایت، در دهه 1990 میلادی، ذهن روانشناسان آن طرف آبی را هم مشغول خودش کرد. پیتر سالووی،1 اوّلین نفری بود که اصطلاح هوش هیجانی» (EQ)2 را برای ویژگی این آدمها به کار برد؛ اصطلاحی که رابطه تنگاتنگی با شادکامی» و خوشبینی» داشت.
1-1-2هوش هیجانی
"نمیتوانم بگویم نه… دیگه خسته شدم … هیچ چیز آنگونه که من میخواهم پیش نمی رود… دیگر نمیتوانم به هیچ چیز خوشبین باشم… نمیفهمم چه احساسی دارم… اصلا از خودم و زندگیام راضی نیستم…".
شاید در مکالمات روزمره از دوستان، همکاران و حتی اعضای خانواده خود عباراتی نظیر آنچه در بالا ذکر شد، زیاد شنیده باشید. احتمالا با افراد زیادی روبرو
شدهاید که خیلی زود از مسایل زندگی آزرده و یا سرخورده میشوند و کاملا مایوسانه دست از تلاش میکشند و سعی در کنارهگیری میکنند و یا کنج انزوا میگزینند؛ و نقطه مقابل آن، کسانی را دیدهاید که علیرغم مشکلات زیادی که پیش رو دارند، با انرژی و خوشبینی همچنان امیدوار حرکت میکنند و از زندگی خود نهایت رضایت را دارند.
آیا تاکنون به این فکر کردهاید که علت این همه تفاوت چیست؟ چرا برخی از افراد، این چنین شکننده و آسیبپذیرند و عدهای دیگر تا این حد مقاوم؟ چرا گروهی به راحتی در اجتماع حضور مییابند و از شرکت در جمع لذت میبرند و گروهی دیگر به خاطر تجربههای بد خود از برخوردها یا صحبتهای آزارنده دیگران، از جمع کناره میگیرند و برای کسب آرامش بیشتر به خلوت پناه میبرند. چرا برخی افراد با مسائل، راحت و خوشبینانه برخورد میکنند و برخی دیگر با تجربه کوچکترین مشکل یا مساله، خود را بدبختترین و کمشانسترین موجود روی زمین قلمداد میکنند که همیشه محکوم به رنج کشیدن هستند؟
از مباحثی که در روانشناسی مورد توجه قرار گرفت، بررسی علت این تفاوتها بود. روانشناسان در پیگیری این تفاوتها به دنبال یک ظرفیت و قابلیت روانی قابل