لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق سلامت روانی وجسمانی
پيشينة نظري
تعريف سلامت روان
سازمان بهداشت جهاني در سال 1986 تعريفي از سلامتي را ارائه دارد :
سلامتي گستره وسيعي است جهت توانمند ساختن فرد ها گروه ، كه از يك طرف موجب واقعيت بخشيدن به آمال و آرزوها و ارضاء نيازها و از طرف ديگر باعث مقابله با محيط مي شود بنابراين طبق تعريف فوق به نظر مي رسد سلامتي يك منبعي براي زندگي روزمره است نه به عنوان وسيله اي براي زندگي ، يك مفهوم كاربردي و مثبت است كه علاوه بر تأكيد بر توانايي جسماني افراد بر منابع فردي و اجتماعي آنان نيز تأكيد مي ورزد . ( اسكوفيلد ، 1998 مقاله )
اصلاح سلامت رواني ، اصطلاحي است كه از آن براي بيان و اظهار كردن هدف خاصي براي جامعه استفاده مي شود . هر فرهنگي براساس معيارهاي خاص خود به دنبال سلامت روان است . هدف هر جامعه اي اين است كه شرايطي را كه سلامت اعضاي جامعه را تضمين مي كند آماده نمايد . سلامت روان بخشي از سلامت عمومي است . منظور از سلامت روان ، سلامت ابعاد خاصي از انسان مثل هوش ، ذهن ، حالت و فكر مي باشد . از طرف ديگر سلامت روان بر سلامت جسماني هم تأثير دارد . بسياري از پژوهش هاي اخير مشخص كرده اند كه يك سري اختلال هاي فيزيكي و جسماني به شرايط خاص رواني مرتبط هستند . با وجود اين كه سلامت روان مفهوم وسيعي است اما هنوز يك تعريف كلي كه مورد قبول همه باشد از آن به دست نداده اند هر فرد يا گروهي يك تصور خاص از سلامت روان دارد در حالي كه در مورد سلامت جسماني چنين حالتي وجود ندارد .
در سال 1948 ، كميسيون مقدماتي سومين كنگره جهاني بهداشت رواني ، براي بهداشت رواني يك تعريف دو قسمتي ارائه مي دهد :
1. بهداشت رواني حالتي است كه از نظر جسمي ، رواني و عاطفي در حدي كه با بهداشت رواني ديگران انطباق داشته باشد براي فرد مطلوب ترين رشد را ممكن مي سازد .
2. جامعه خوب جامعه اي است كه براي اعضاي خود چنين رشدي را فراهم مي آورد در عين حال رشد خود را تضمين مي كند و نسبت به ساير جوامع بردباري نشان مي دهد . ( گنجي ، 1379 ص 13 )
سازمان بهداشت جهاني ، بهداشت رواني را براساس جنبه هاي زيستي و اجتماعي تعريف مي كند . به نظر اين سازمان ، بهداشت رواني براي فرد استعداد ايجاد روابط موزون با ديگران و استعداد شركت در تغييرات محيط اجتماعي و طبيعي با استعداد كمك به تغييرات ، به شيوه سازنده ، قائل است . همچنين بهداشت رواني ايجاب مي كند كه بين تمايلات غريزي فرد هماهنگي وجود داشته است در اين تعريف هيچ اشاره اي به بيماري نشده است .
در تعريف فوق و تعاريف مشابه آن ، سازگاري با محيط اهميت زيادي دارد . طبق اين تعريف شخصي كه بتواند با محيط ( اعضاي خانواده ، همكاران ، همسايگان و به طور كلي اجتماع ) خوب سازگار شود از نظر بهداشت رواني بهنجار خواهد بود . اين شخص با تعادل رواني رضايت بخش پيش خواهد رفت . تعارضات خود را با دنياي برون و درون حل خواهد كرد و در مقابل ناكامي هاي اجتناب ناپذير زندگي مقاومت خواهد داشت . اگر كسي توان انجام دادن اين كارها را نداشته باشد و در نتيجه با محيط خود به شيوه نامناسب و دور از انتظار برخورد كند از نظر رواني بيمار محسوب خواهد شد ، زيرا با اين خطر روبرو خواهد بود كه تعارض هاي حل نشده خود را به صورت نوروز ( اختلالات خفيف رفتاري ) نشان مي دهد و به شخص نوروتيك تبديل مي شود . ( گنجي ، 1379 ص 12 )
عده اي از روان شناسان معتقدند كه سلامت روان ، داشتن هدفي انساني در زندگي، سعي در حل عاقلانه مشكلات ، سازش با محيط اجتماعي براساس موازين علمي و اخلاقي و سرانجام ايماني به كار و مسئوليت پذيري و پيروي از اصول نيكوكاري و خير خواهي است. ( شفيع آبادي ، 1371 ص 85 )
لوينسون و همكاران سلامت روان را اينچنين تعريف كرده اند :
سلامت روان عبارتست از اين كه فرد چه احساسي نسبت به خود ، دنياي اطراف ، محل زندگي و اطرافيان دارد مخصوصاً با توجه به مسئوليتي كه در مقابل ديگران دارد ، چگونگي سازش وي به درآمد خود و شناخت موقعيت مكاني و زماني خويش . ( انصاري ، 1374 پايان نامه )
كارل مننجر مي گويد :
سلامت رواني عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداكثر امكان به طوري كه باعث شادي و برداشت مفيد و مؤثر به طور كامل شود . ( همان منبع )
كينگزبرك بهداشت رواني را اين چنين تعريف مي كند :
تسلط و مهارت در ارتباط صحيح با محيط به خصوص در سه فضاي مهم عشق ، كار و تفريح . ( همان منبع )
در سالهاي اخير انجمن كانادايي بهداشت رواني را در سه قسمت تعريف كرده است.
قسمت اول : نگرش هاي مربوط به خود ( شامل تسلط بر هيجان هاي خود ، آگاهي از ضعف هاي خود و رضايت از خوشي هاي ساده )
قسمت دوم : نگرش هاي مربوط به ديگران ( علاقه به دوستي هاي طولاني و صميمي ، احساس تعلق به يك گروه و احساس مسئوليت در مقابل محيط انساني و طبيعي .
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق سلامت روانی وجسمانی
پيشينة نظري
تعريف سلامت روان
سازمان بهداشت جهاني در سال 1986 تعريفي از سلامتي را ارائه دارد :
سلامتي گستره وسيعي است جهت توانمند ساختن فرد ها گروه ، كه از يك طرف موجب واقعيت بخشيدن به آمال و آرزوها و ارضاء نيازها و از طرف ديگر باعث مقابله با محيط مي شود بنابراين طبق تعريف فوق به نظر مي رسد سلامتي يك منبعي براي زندگي روزمره است نه به عنوان وسيله اي براي زندگي ، يك مفهوم كاربردي و مثبت است كه علاوه بر تأكيد بر توانايي جسماني افراد بر منابع فردي و اجتماعي آنان نيز تأكيد مي ورزد . ( اسكوفيلد ، 1998 مقاله )
اصلاح سلامت رواني ، اصطلاحي است كه از آن براي بيان و اظهار كردن هدف خاصي براي جامعه استفاده مي شود . هر فرهنگي براساس معيارهاي خاص خود به دنبال سلامت روان است . هدف هر جامعه اي اين است كه شرايطي را كه سلامت اعضاي جامعه را تضمين مي كند آماده نمايد . سلامت روان بخشي از سلامت عمومي است . منظور از سلامت روان ، سلامت ابعاد خاصي از انسان مثل هوش ، ذهن ، حالت و فكر مي باشد . از طرف ديگر سلامت روان بر سلامت جسماني هم تأثير دارد . بسياري از پژوهش هاي اخير مشخص كرده اند كه يك سري اختلال هاي فيزيكي و جسماني به شرايط خاص رواني مرتبط هستند . با وجود اين كه سلامت روان مفهوم وسيعي است اما هنوز يك تعريف كلي كه مورد قبول همه باشد از آن به دست نداده اند هر فرد يا گروهي يك تصور خاص از سلامت روان دارد در حالي كه در مورد سلامت جسماني چنين حالتي وجود ندارد .
در سال 1948 ، كميسيون مقدماتي سومين كنگره جهاني بهداشت رواني ، براي بهداشت رواني يك تعريف دو قسمتي ارائه مي دهد :
1. بهداشت رواني حالتي است كه از نظر جسمي ، رواني و عاطفي در حدي كه با بهداشت رواني ديگران انطباق داشته باشد براي فرد مطلوب ترين رشد را ممكن مي سازد .
2. جامعه خوب جامعه اي است كه براي اعضاي خود چنين رشدي را فراهم مي آورد در عين حال رشد خود را تضمين مي كند و نسبت به ساير جوامع بردباري نشان مي دهد . ( گنجي ، 1379 ص 13 )
سازمان بهداشت جهاني ، بهداشت رواني را براساس جنبه هاي زيستي و اجتماعي تعريف مي كند . به نظر اين سازمان ، بهداشت رواني براي فرد استعداد ايجاد روابط موزون با ديگران و استعداد شركت در تغييرات محيط اجتماعي و طبيعي با استعداد كمك به تغييرات ، به شيوه سازنده ، قائل است . همچنين بهداشت رواني ايجاب مي كند كه بين تمايلات غريزي فرد هماهنگي وجود داشته است در اين تعريف هيچ اشاره اي به بيماري نشده است .
در تعريف فوق و تعاريف مشابه آن ، سازگاري با محيط اهميت زيادي دارد . طبق اين تعريف شخصي كه بتواند با محيط ( اعضاي خانواده ، همكاران ، همسايگان و به طور كلي اجتماع ) خوب سازگار شود از نظر بهداشت رواني بهنجار خواهد بود . اين شخص با تعادل رواني رضايت بخش پيش خواهد رفت . تعارضات خود را با دنياي برون و درون حل خواهد كرد و در مقابل ناكامي هاي اجتناب ناپذير زندگي مقاومت خواهد داشت . اگر كسي توان انجام دادن اين كارها را نداشته باشد و در نتيجه با محيط خود به شيوه نامناسب و دور از انتظار برخورد كند از نظر رواني بيمار محسوب خواهد شد ، زيرا با اين خطر روبرو خواهد بود كه تعارض هاي حل نشده خود را به صورت نوروز ( اختلالات خفيف رفتاري ) نشان مي دهد و به شخص نوروتيك تبديل مي شود . ( گنجي ، 1379 ص 12 )
عده اي از روان شناسان معتقدند كه سلامت روان ، داشتن هدفي انساني در زندگي، سعي در حل عاقلانه مشكلات ، سازش با محيط اجتماعي براساس موازين علمي و اخلاقي و سرانجام ايماني به كار و مسئوليت پذيري و پيروي از اصول نيكوكاري و خير خواهي است. ( شفيع آبادي ، 1371 ص 85 )
لوينسون و همكاران سلامت روان را اينچنين تعريف كرده اند :
سلامت روان عبارتست از اين كه فرد چه احساسي نسبت به خود ، دنياي اطراف ، محل زندگي و اطرافيان دارد مخصوصاً با توجه به مسئوليتي كه در مقابل ديگران دارد ، چگونگي سازش وي به درآمد خود و شناخت موقعيت مكاني و زماني خويش . ( انصاري ، 1374 پايان نامه )
كارل مننجر مي گويد :
سلامت رواني عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداكثر امكان به طوري كه باعث شادي و برداشت مفيد و مؤثر به طور كامل شود . ( همان منبع )
كينگزبرك بهداشت رواني را اين چنين تعريف مي كند :
تسلط و مهارت در ارتباط صحيح با محيط به خصوص در سه فضاي مهم عشق ، كار و تفريح . ( همان منبع )
در سالهاي اخير انجمن كانادايي بهداشت رواني را در سه قسمت تعريف كرده است.
قسمت اول : نگرش هاي مربوط به خود ( شامل تسلط بر هيجان هاي خود ، آگاهي از ضعف هاي خود و رضايت از خوشي هاي ساده )
قسمت دوم : نگرش هاي مربوط به ديگران ( علاقه به دوستي هاي طولاني و صميمي ، احساس تعلق به يك گروه و احساس مسئوليت در مقابل محيط انساني و طبيعي .